کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن     قالب شعر : مربع ترکیب    

الـمنت لله که من هـسـتـم گـدای فـاطـمه           شد خـانۀ امّید من، دولت سـرای فاطمه
شرمنده‌ام از این همه، لطف و عطای فاطمه           اسباب زحمت بوده‌ام عمری برای فاطمه


هستیم عمری پشت این، باب نجات فاطمه
ما کیشمان این است که، باشیم مات فاطمه

شـکـر خـدا نـان مـرا اُمِّ ابـیـهـا می‌دهـد           او آبرو و عـزّتم در هر دو دنیا می‌دهد
در دین ما با فاطمه هر چیز معنا می‌دهد           من طالب جنّت شدم، چون بوی زهرا می‌دهد

از قبل میلادم شدم سایه‌نـشـین چـادرش
از من خریده آبرو،
حبل المتین چادرش

مثل خدایت برتر از درک همه دنیا تویی           آن که حکومت می‌کند بر عالم بالا تویی
آنکه ز نورش دیدنی شد جنّت الاعلا تویی           حوراترین انسان تویی، انسان‌ترین حورا تویی

ای خاکیان را فاطمه، منصوره افلاکیان
تو کیستی که مدح تو اصلا نچرخد در زبان

آنکه ز خُـلق آدم و حوّا خبر دارد تویی           آن دختری که دست در خلق پدر دارد تویی
آن‌کس که جا روی سرِ خیرالبشر دارد تویی           آن آسمان که یازده، قرص قمر دارد تویی

آنکه حسینش عشق را داده است بال و پر تویی
رحمت به شیر پاک تو، شیر جمل پرور تویی

آن زن که دارد قبه‌ای در آسمان هفتمین           آن زن که دارد خادمی مانند جبریل امین
آن زن که در عالم بُوَد صدیقه کبری‌ترین           باید که باشد شوهرش، تنها امیرالمومنین

مولود کعبه خلق شد تا شوهر زهرا شود
هیهات اگر این شیرزن، سهم فراری‌ها شود

تو هم ستاره گشته‌ای، هم مهر و ماه مرتضی           تا روز محشر یک تنه، هستی سپاه مرتضی
تکیه‌گه عالم عـلی، تو تکیه‌گاه مرتضی           بعد از خدا مثل نبی، هستی پناه مرتضی

در وصف حیدر بس بُوَد، اینکه هوادارش تویی
ماه شب تارش تویی، گرمی بازارش تویی

ای همدمِ بی‌همدمی، ای چاره دردِ مگو           دیدم من از تو معجزه، منزل به منزل کو به کو
من با تو تنها می‌رسم بر قـله‌های آرزو           ای ذکر تسبیحات تو، بر هر نمازم آبرو

سبحانَ سبحان مرا، حُبّ تو معنا می‌کند
این قطره را الطاف تو، راهی دریا می‌کند

ای شیر بانوی علی، ای قهرمان جاودان           عمر کم تو آبرو، برد از سقیفه در جهان
از جان گذشتی فاطمه، تا که نیاید دین به جان           تو با مزار بی‌نشان، دادی به ما حق را نشان

تشییع سوت و کور تو، فریاد زد حق با علی‌ست
ای مردم عالم فقط، آقای این دنیا علی‌ست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هر دل که بیـمـار است دلـداری ندارد            یا مثل ما چـون فـاطـمـه یـاری نـدارد

هر کس ندارد فاطمه، در هر دو عـالم            دارم یـقـیـن رونـق بـه بـازاری نـدارد


دولـتـسـرای فـاطـمـه تا هـسـت بـر پـا            نـوکـر نگـاهـی سـوی دربـاری نـدارد

بخـشید اطـعـام خودش را بر فـقـیـری            هـر چـند نـانـی وقـت افـطـاری نـدارد

اُمّ ابـیـهـا گـشـتـنـش یـعـنـی در عــالـم            احـمد به غـیر از او پـرسـتـاری ندارد

پشت علی گرم است بر زهرا که حتی            یک لحظه هم چشمی به سرداری ندارد

این قسمت از تاریخ از زهرا نوشته است            این قـسـمت از تـاریخ تکـراری ندارد

وقت غـریـبیِ عـلـی در پشت در ماند            یعـنی عـلـی جـز من هـواداری نـدارد

در پشت در جای محبانش پرش سوخت            پـس آتـش دوزخ بـه مـا کـاری نـدارد

تا عرش برد از دین علم، پهلو شکسته            امـا حــســیـن او عــلــمــداری نــدارد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : آیت الله وحید خراسانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اى بلند اخـتر که نامـوس خـداى اکبرى           عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى

زینت عـرش خـدا پرورده دامان توست           یازده خورشیدِ چرخ معرفت را مادرى


آن که بُد منّت وجودش بر تمام ما سوى           گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى

تـاج فـرق عـالـَم و آدم بـود خـتـم رُسُـل           بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى

از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست           اى که در آغوش خود خون خدا می‌پرورى

مقـتداى حضرت عـیـسى بود فـرزند تو           آن چه در وصف تو گویم باز از آن برترى

در قیامت اولین و آخرین سرها به زیر           تا تو با جاه و جلال حق، ز محشر بگذرى

بر بساط قرب بگذارد قدم چون مصطفى           تو بر او هستى مقدّم، گرچه او را دخترى

کهنه پیراهن چو بر سر افکنى در روز حشر           غرقه در خون خدا برپا نمایى محشرى

با چه ذنبى کـشته شد مولـوده آل رسول           بود آیا اینچـنین، أجـرِ چـنان پیـغـمـبرى

قدر تو مجهول و مخفى قبر تو تا روز حشر           جز خدا در حق تو کس را نشاید داورى

: امتیاز

مدح حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

كیست زهرا آنكه عطر سیب جنّت می‌دهد           نام زیبایش به جان و دل محبت می‌دهد
كیست زهرا آنكه خلقت بی وجودش هیچ نیست           او كه پـیـوند نـبـوّت با امـامـت می‌دهـد


كیست زهرا بانویی از جنس باران جنس نور           رحمت نابی كه بر هر سینه بهجت می‌دهد

كیست زهرا دختری بهتر ز مادر بر پدر           آنكه درس مـادری بر كل خلقت می‌دهد

كیست زهرا حضرت انـسیۀ حـوراستی           نور آن حوریه بر انسان طهارت می‌دهد

كیست زهرا حضرتِ عبدِ عبیدِ كردگار           آنكه با رفتار خود درس اطاعت می‌دهد

كیست زهرا آنكه دارد بر بشر فخر و شرف           هركه پوید راه وی بر خویش قیمت می‌دهد

فـاطـمه آمـوزگـار مـكـتـب پـیـغـمـبـران           فاطـمه بر اولیا درس شجـاعـت می‌دهد

مِهر او صدجا گِـره از كارها وا می‌كند           نام او حتی به هر مظلوم قدرت می‌دهد

در جهان زهرائیان برتر ز خَلق عالمند           پس خدا ایرانیان را خویش رفعت می‌دهد

هركه دارد حُبّ زهـرا را خـداوند كریم           بر مُحبّ حضرتش از غیب نصرت می‌دهد

پرچم زهرا به هر كشور شود در اهتزاز           بی گـمان آن خـطّه را الله عـزّت می‌دهد

هركه شد از راه زهرا سوی دیگر منحرف           دیر یا زود عاقبت از دست، دولت می‌دهد

هركه سازد راه زهرا را مرام خویشتن           دیر یا زود عاقبت تشكیل دولت می‌دهد

گفتمانِ پیشرفتَش هم شعاری بیش نیست           آنكه روی مصلحت شور عدالت می‌دهد

سالكِ بی‌ادعا در هر فراز و هر نشـیب           با دل و جان تن به فرمان ولایت می‌دهد

مكـتب زهـرا كجا و مكـتب بیـگـانـگـان           مكتب زهرای اطهر درس غیرت می‌دهد
كیست زهرا نام او ما را وجاهت می‌دهد           كیست زهرا آنكه دلها را حلاوت می‌دهد

بانوان فاطـمی درس تشخّص خـوانده‌اند           چون فضیلت های او زن را اصالت می‌دهد

روز مادر را به مادر می‌توان تبریك گفت           مادر هستی اگر زهراست، رخصت می‌دهد

چادرش غیر مسلمان را مسلمان می‌كند           با حجاب و عـفـتش تعـلـیم عفت می‌دهد

چون به محراب نماز خویش می‌سازد قیام           هر ركوع و سجده‌اش خوف قیامت می‌دهد

با وجود آن مصیبت‌های سخت و بی‌شمار           خطبه‌های آتـشیـنش درس همّت می‌دهد

در میان كـوچه هنگـام حـمایت از عـلی           نالـۀ بیـداری او عـطـر حـكـمت می‌دهد

هركجا بیداری دلهاست مرهون وِی است           قصۀ پُر غصۀ او درس عـبرت می‌دهد

گر كه اُمتهای اسلامی به او روی آورند           خود نشـانِ تـوده‌ها، راه هـدایت می‌دهد

عصمت الله است و دین در حصن او دارد قرار           حجت الله است و دلها را درایت می‌دهد

یوسف زهرا به او وقـتی تـوسل می‌كند           پیـرو دستور او پایـان به غـیبت می‌دهد

بعد حكم مهدی‌اش رو می‌كند سوی حسین           وز میان قـتلگـاهش اذن رجعت می‌دهد

بر تمام مـؤمنـین و شیـعـیان و شاهـدان           مُهر رجعت را بدسـتان كـرامت می‌دهد

روز محـشر چون نـدا آید كه آمد فاطمه           حضرت سبحان به او اذن شفاعت می‌دهد

چونكه اسباب شفاعت را بگیرد روی دست           دست قـهّار خـدا حكـم قـضاوت می‌دهـد

ایـزد مـنّـان مـیان آیـه‌هـای مُـصـحَـفَـش           بر جفا كـاران او دستور لـعـنت می‌دهد

این دعـای خـیـر بـاید زینت لبـهـا شـود           اِنتقـم یا منـتـقـم! تـیغ تو نصرت می‌دهد

: امتیاز

مدح حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اصغرغضنفری(جیحون همدانی) نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در ماسوای رتـبه که خـلـقی ندیـده بود            ذات یـگــانـه فـاطـمــه را آفـریـده بـود

ارکان عقل و هوش مجسم نگشته، حق            روح صـفـا به پیـکـر زهـرا دمـیده بود


غیب از شهود صحنه، کرامت ندیده، فاش            شخـصیـتـش در عـالم ذر برگـزیده بود

خلـقـت بنا نگـشـتـه، وجـود کـرامـتـش            نقـش شرف به لـوح هویت کـشـیده بود

طفـره نـرو که راز الـهـی در آن مـیان            شـیـرازه‌بـنـد دفـتـر شـرح عـقـیـده بـود

آدم درون پـرده خلـقـت، نـبـسـته شکـل            زهـرا بلای فـتـنه به جانش خـریده بود

روح الامین چو قـاصـد وا مانده پا ولی            زهرا به گـوش نـغـمه بالا شـنـیـده بود

هستی چو شام تیره برون از جمال نور            زهـرا نشـانه بر سر صبح سـپـیـده بود

آری به روی پاک محمد عبیر و مشک            زهرا چو ژاله‌ای به ملاحت چکیده بود

"جیحون" غزل مخوان که در مدح فاطمه            نام عـلی به صفـحـه دفـتر قـصیـده بود

: امتیاز

مدح حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

محض وجود فاطمه ماهمگی در عدمیم           هر چه نگـارد او شود ما اثر آن قـلـمیم
قـدر و قـضا نـدیـم او خـلـق اثرِ قدیم او           ملک مکان حریم او
ما همگی بی‌حرمیم


جان به جهانیان دمد هر قدمی که می‌نهد           مـا هــمـه آفــریـدۀ خـاک ره آن قـدمـیـم
نامش اگر وصف کنان به حق ادا کند زبان           در مد فای او زجان تا به ابد هو بدممیم
جلوه‌ای از خداست او امام مرتضاست او           نبی مصطـفاست او؛ مات مقام اعـظـمیم
در ید
اوست ما سوا از نم اوست بحرها           خاک رهش در گل ما از دم اوست آدمیم
شأن نزول کوثرش مصحف اسرار مگو           کجاست پس صعود او پُر از سوال مبهمیم
چادر او عصمت کل عصمت او بیرق گل           در این پـناه چـار قُـل سایه نشین عـلمیم
قیمت این مُلک عبس غیر محبنش چه هست           رزق به دست فضه است اگر به فکر کرمیم
اوست تمام لامکان اوست حقیقت زمان           اوست اگر معنی جان ما ز عدم بیش کمیم
مرحمتی است مادری شیعه اثنی العشری           نیک اگر که بنگـری صاحب کل نعـمیم
در همه‌جا از او نشان در همه کس بود نهان           ما همه بـندگـانی از پـرده‌نـشین عـالـمیم
فاطـمه پشت ابرها پای نهد در این سرا           گرکه عـیان بتابد او فانی او چو شبنمیم
پای تـوسـل پـدر؛ اشرف خـلـق شد بشر           خـورد قـسـم به نـام او از
آن بعـد آدمـیم
گر
که خدا زند قـلم می‌زند از فـاطمه دم           پیش مسیح نطق او خـموش مثل مریمیم
قصه حُسن او اگر موی به مو دهد خبر           تا به ابد دراین گذر تازه سر زلف خمیم
مهرش اگر که آب شد ساقی ابوتراب شد           از بـرکـات مهـر او گـریه‌کن محـرمـیم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد حسن بیات‌لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـی‌آیـد اسـتـجـابت اگـر پـیـشـواز تـو            فخر خـداست محـفـل راز و نـیـاز تو

محراب خانه نـورٌ عـلی نـور می‌شود            از جـانـماز و وصـلۀ چـادر نـمـاز تو


فـهـم بشر به ساحـت درکـت نمی‌رسد            پـنـهـان شده به دست خـداونـد راز تو

این آن حقیقتی‌ست که کتمان نمی‌شود            غیر از عـلی نـبوده کسی هـم‌ تراز تو

ای سـاده زیـسـتـی تو تـدریس بنـدگی            ای شـوکـت بـهـشـت گـلـیمِ جــهاز تو

نامت سلام داشت، قیامت قـیام داشت            زنده است آن شهـادت تـاریخ‌ ساز تو

فردا که‌اختیار شفاعت به‌دست ‌توست            داریـم مـا امـیـد بـه بـرگ جــواز تـو

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای میـوه مـعـراج چـشـمِ روشن تو            یک کهکشان راه است تا فهمیدن تو
ای نور قبل از نور چشمت چشمه نور            دست همه خـورشـیدها بر دامن تو


دست غزل خالی‌ست در از تو سرودن            از واژه‌هـایـم بر نـیـایـد گـفـتـن تـو
قبل از
شما مثل جهنم بود این خاک            اما بهـشـتی گـشـته با عـطـر تن تو
ای قـله احسان سخـاوت‌های بـاران            تنـدیس رحـمت می‌شود
پیـراهن تو
چـشم مرا
بـارانی خـاکت سرشـتـند            نـامـه‌رسـان بـی‌نــشـان مـدفـن تــو
رو به درازا می‌رود شب های دنـیا            بعـد از تو و آن ماجـرای رفـتن تو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در میان خلـق با او بوده هم‌سر فاطـمه            از ازل ساقی علی بوده‌ست، کوثر فاطمه

نام زهرا می‌درخشد در میان اهل بیت            سیزده معصوم ما دُرّند، گـوهـر فاطمه


چون کلام حق که با«هُم فاطِمَه» آغاز شد            در میان پنج تن هم بوده محـور فاطمه

در بهـای آفـرینـش از نـبی و از عـلـی            با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه

هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب            فاطمه شد حیدر کرّار و حـیدر فـاطمه

مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد            خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه

هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد            انتهـای مـنـبـر او خـتـم شد بر فـاطـمه

هرکسی در روضه‌های بچه‌هایش کار کرد            پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه

بر قلوب شیعـیان مهر شـفاعت می‌زند            می‌تکاند چادرش را روز محشر فاطمه

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه كـاهم از آتش إبـا نخـواهم كرد            نمـاز سوخـتـنم را قـضا نخـواهم كرد

بدون مهر تو خـورشید را نمی‌خـواهم            بـدون نـام تو حـتی دعا نخـواهم کـرد


به کیـمـیاگـری چـشم فـضه‌ات سوگـند            که غیر خاک تورا توتـیا نخواهم کرد

به جز به دشمن مولا، به جز به دشمن تو            نثـار هـیچ کسی ناسـزا نـخـواهـم کرد

در آن مقام که مـادر گـریزد از فرزند            بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد

بگو چـکـار کـنم تا صـدا کـنی پـسـرم            که من به نوکری‌ام اکـتفا نخواهم کرد

تـو مــادر مــنـی و اخـتـیـاردار مـنـی            بگو بیار سرت را؛ صدا نخواهم کرد

منی که کـشـته عـشق حـسین تو هستم            به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد

علی که تکیه عالم به اوست، می‌فرمود:            که جز به فـاطـمه‌ام إتکا نخـواهم کرد

تو رو به قبله‌ترین کعبه و علی قبله‌ست            به غیر تو به کسی اقـتدا نخـواهم کرد

چنین که خاطرت آزرده است از کوچه            به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : طاها ملکی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زهـرا اگر به صورت کـامل بیان شود            زیـر و زبـر تمـام زمـین و زمـان شود

گرچه خودش به پای علی پیر شد ولی            یک جلوه‌اش بس است که عالم جوان شود


اصلا خـدا حـکـم نـمـوده بـه عـالـمـیـن            هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود

دنیا ندیـده است به خود این چـنین زنی            این جایگـاه اوست که صدر زنان شود

زهرا همان گلی‌ست که در بین طالعش            دست قـضا نوشته که صید خسان شود

در حـیرتم چگـونه قـد و قـامتـش خمید            سروی چنین روان که نباید کمان شود

در حـیـرتـم چـرا که نـدیـدیم تا به حال            حـین بـهـار نـوبت فـصـل خـزان شـود

اسرار روضه‌اش به خدا می‌شود عیان            فردا که عصر دولت صاحب زمان شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنایی بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

 اصلا خـدا مـیـان کـتـابش نـوشته است            هر آنچه خواست حضرت زهرا همان شود

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن فاعلن مفتعلن فع قالب شعر : غزل

شـکر که سـرمایه‌ام محبتِ زهـراست            روضه اگر آمدم به دعـوتِ زهراست
صاحب هر پرچم است و بانی مجلس
            هر کجا حـسیـنـیه شد هیأت زهراست


شـاغـلِ در دسـتـگـاهِ فـاطـمـه هـسـتـم            منصبِ من نوکری و خدمت زهراست
روزی و
رزق از تنـور فـاطـمه دارم            نانی اگر می‌خورم
به برکت زهراست
روی زمین نیست جای دم زدن از او
            عرشِ خـداوند گرمِ صحبت زهراست
شـد عـلـی اگـر دلـیـلِ خـلـقِ پـیـمـبــر
 
           دفترِ خلقـت به نامِ حضرت زهراست
حسرتِ ما حـسرتِ زیـارت صحـن و            سیـنـه زنی در کـنار تـربت زهراست
وای به حـالِ عـلـی کـه بـعـدِ پـیـمـبـر
            سیلی و آتش جوابِ حرمتِ زهراست

: امتیاز

مدح حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـوان واژه کجـا و مـدیـح گـفـتـن او؟            قلم، قـناری گـنگی‌ست در سرودن او

چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید            کـلیـد گـلـشن فردوس را به گردن او


چه همسری، که برای علی به حظّ حضور            طـلـوع بـاور مـعـراج داشت دیدن او

چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا            حـریـم مـدرسـۀ کـربـلاسـت دامـن او

بـمیـرم آن همه احـسـاس بی‌تـعـلق را            که بـار پـیـرهـنی را نـمی‌کِـشد تن او

دمی‌که فـاطـمه تـسبـیح گـریه بردارد            پـیام می‌چکـد از چـلچـراغ شـیون او

از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند            که چـشـم را نـزنـد آفــتـاب مـدفـن او

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : قصیده

محمّد را گرامی دخت احمدپروری زهرا            ابر مرد دو عالم را یگانه همسری زهرا

تو امّ الاحـمد و اُمّ الکـتـاب و اُمّ اسـلامی            تو فرقانی، تو طاهایی، تو قدر و کوثری زهرا


امیرالمؤمنین حـیدر بوَد، حبل‌المتین حق            به حق حق تو هم حبل‌المتین حیدری زهرا

تو از سر تا قدم احمّد، محمّد پای تا سر تو            علی زهرای دیگر، تو علیِّ دیگری زهرا

به گرداب تحیر غرق شد عقلم، نمی‌دانم            علی از توست برتر یا تو از او برتری زهرا

نبوّت بر زنان نبوَد، وگرنه فاش می‌گفتم            تو روی دست، مصحف داری و پیغمبری زهرا

تو پیغمبر نه، تو بالاتر از پیغمبران استی            تو روح پاک ختم الانبیا در پیکری زهرا

تو بانوی همه سادات عالم تا صف محشر            تو بر مردان کل آفـرینش رهبری زهرا

تو بر باغ ولایت با سرشکت فیض بارانی            تو بر نخل نبوت ریشه و برگ و بری زهرا

تو هم بر چار سادات ملک تا حشر، بانویی            تو هم بر چار بانوی بهشتی سروری زهرا

علی فخریّه ز آن دارد که دارد همسری چون تو            نبی بر خویش می‌بالد که او را دختری زهرا

زهی ایمان و تقوا و جهاد و همت و غیرت            که با مولا امیرالمؤمنین هم‌سنگـری زهرا

امام مجـتبی بالـد که من فـرزند زهـرایم            حسین بن علی نازد که او را مادری زهرا

تو در بیت ولایت هم مهی هم آفتاب استی            تو در بحر نبوت هم صدف هم گوهری زهرا

نه در مسجد، نه در خانه، نه در کوچه، نه در صحرا            تو در عالم، تو تا محشر، علی را یاوری زهرا

تو با شیرخدا هم‌شأنی و هم‌گام و هم‌سنگر            تو از پیغمبران هم جز محمّد برتری زهرا

تو با یک خطبه لرزاندی تن کفر و ضلالت را            تو تا عمق زمان اسلام را روشنگری زهرا

محمّد شهر علم است و امیرالمؤمنینش در            یقین دارم که تو هم شهر علمی، هم دری زهرا

نبی مهر و علی ماهی که دارد یازده‌اختر            تو تنها خود سپهر و مهر و ماه و اختری زهرا

محمّد خلق عالم را به فرقان داوری کرده            تو فرقان محمّد را به نطقت داوری زهرا

نوشته در نگاه و نقـش لبخند علی هر دو            تو زهرایی، تو زهرای محمّد منظری زهرا

همای قلّـۀ رحمت علی بود و علی باشد            تو او را تا خداییِّ خدا بال و پری زهرا

قـیام کـربلا را زینبت پرورد با صبرش            زهی بر دامن پاکت که زینب پروری زهرا

من و تاریخ و عالم هر سه می‌گوییم با هم، تو            قتیـل انتقـامِ جنگِ بدر و خـیـبری زهرا

نمی‌دانـم بقـیعی یـا کنـار خـانه‌ات دفـنی            و یا در بین محرابِ نماز و منبری زهرا

ز درد بازو و پهلوی تو این درد، سنگین‌تر            که غم‌های علی را لحظه لحظه بنگری زهرا‌

تو بر ما از ازل آموختی درس ولایت را            تو ما را تا ابد آموزگار و رهبری زهرا

عدو بر بیت مولا حمله‌ور گشته، نمی‌داند            که تو پشت در خانه بر او یک لشگری زهرا

تو با دست شکسته پاسدار دست حق گشتی            تو از مسجد علی را سوی خانه می‌بری زهرا

تو دادی چشم گریان میثم آلـوده‌دامان را            اگرچه نیست قابل اشک او را می‌خری زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

امیرالمؤمنین حـیدر بوَد، حبل‌المتین حق            به حق حق تو که تو حبل‌المتین حیدری زهرا

زهی ایمان و تقوا و جهاد و همت و عزمت            که با مولا امیرالمؤمنین هم‌سنگـری زهرا

مدح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

با لحن عـاشـقـانه و زیـبا خطاب کن            کـوثر بـخـوان و أمّ أبیهـا خطاب کن

نـام قـشنـگ مـادرمـان را به احـترام            با نغمه‌ای ملیح و خوش آوا خطاب کن


مـرضیّه و رضیّه و حَـورا و فاطـمه            ریحـانةُ النّـبی! گـلِ طاها خطاب کن

ذکـر قـنـوتِ حـضرت حـوّا و آسـیـه            مشکل‌گشای مادرِ عـیسی خطاب کن

عینِ علی‌ست! وقت غضب تا که اخم کرد            حیدر بخوان و «قاهرالأعدا» خطاب کن

قطعاً برای شیعه شفیعه ست، پس تو هم            مادر بگو و عشقِ دو دنیا خطاب کن

گـوشه‌نـشـینِ چـادر مشکـیِ او شـدیم            اصلا گدای هر شبه ما را خطاب کن

نام شـناسـنامـۀ ما جعـلِ مطلـق است            ما را غلام حضرتِ زهرا خطاب کن!

: امتیاز

مدح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

به صورت آدم است و خلق و خویی چون ملک دارد           کسی که دست در چرخاندن چرخ فلک دارد

خدا از شادی او شاد و از خشمش غضبناک است           خدا از جنس خود روی زمین سنگ محک دارد


علی در عرش با او بود و از شوق وصال او           چنان از خانه بیرون رفته که خانه ترک دارد

خدا را شکر رزق ما همه از سفرۀ زهراست           که شیعه هرچه دارد از همین نان و نمک دارد

هدف کوبیدن غصب خلافت بود در خطبه           وگرنه بانوی جنت چه حاجت به فدک دارد؟

کسی که شیعۀ زهراست وقت یاری مولا           کجا خوف از هجوم شعله و باد کتک دارد؟

کسی که شیعۀ زهراست وقت یاری مولا           برای جان فدا کردن مگر یک لحظه شک دارد؟

گذشت آن روزگار و انقلاب ما پدید آمد           که با آن قصه بی اندازه فصل مشترک دارد

ولایت رکن اصلی بود در تشکیل این امت           و تا روز ظهور این مهر را بر سینه حک دارد

نسـیم کـربلا پـیچـیده در پس کوچۀ دنیا           خبرهای خوشی این روزها هر قاصدک دارد

ولی در پیچ و تاب فتنه‌ها ریزش فراوان است           که در هر گیر و داری فتنه در دستش الک دارد

برای سربلندی با ولی یکرنگ باید بود           که زیر دست و پا می‌افتد آن میوه که لک دارد

ندای روشن هَل مِن مُعین پیچیده در عالم           فقط بی سر بیاید هر کسی قصد کمک دارد

: امتیاز

مدح حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قطعه

اگر که ماهِ دلآرا بخـوانمـش ظلم است            اگر طراوتِ باران بگـویمش بی‌جاست

اگر هوایِ بهاران بخوانمش غلط است            خطاست اینکه بگویم وسعـتش دریاست


به مدحِ فاطمه این بس علیست همسر او            و آنکه کُفو بتول است بر همه مولاست

صفاتِ ناب بشر، قله‌ایی از عالم اوست            رشیده، صابره، راضیه، مرضیه، زهراست

حجاب، شاخصه‌ایی از عیارِ عفت اوست            زنی که گوهرِ عصمت ز نور او پیداست

کـنارِ سفـرهٔ مهـرش هـماره مهـمـانـنـد            پیمبران و امامان و شیـعه هم آنجاست

برای مدحتِ منصوره شد زمین عاجز            به حـق سـتایش او کارِ آسـمانی‌هـاست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

اگر هوایِ بهاران بخوانمش غلط است            خطاست اینکه بگویم وسعت او دریاست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

فرو می‌ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم            چنان محصور در اشکم که جایی را نمی‌بینم

دلم خون است از صحن و سرای بی‌نشانِ تو            تو می‌بینی که می‌سوزم تو می‌دانی که غمگینم


رواقت را تصوّر می‌کنم در خاطرم گاهی            دلم می‌خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم

پُـرم از گریه آری مقـتلِ تـاریخِ اندوهم            که من مجموعه‌ای از دردهای تلخِ دیرینم

در آغوش دعا می‌گیرم امشب آن ضریحت را            به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم

دلم می‌خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو            که بی‌شک می‌رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم

جهانم از تو آباد است دنیای منی بی‌شک            تویی آرامشِ جانم تویی هم دین و آئینم

چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می‌گویم            همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم

اگر بیـتی نباشد حـاوی مدحِ تو ننـویسم            اگر جایی نباشد محفـلِ ذکرِ تو ننـشـینم!

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

عـلـت خـلـق مـاسـوا زهـراست            سـتـر نامـوس کـبریا زهـراست

بـر چـهــلـه نـشــیــنـی احــمــد            آنچـه دادنـد در حـرا زهـراست


می‌دهد جان، به مُرده تسبیحش            مُهـر تصدیق مرتضا زهراست

خــیــر دنــیــا و آخــرت داریـم            اولـین، آخـرین دعـا زهـراست

قـبـله در امـتـداد سـجـدۀ اوست            زمزم و مروه و صفا زهراست

ما گدائـیم هرکجا روضـه است            می‌نـشـیـنـیـم هرکجا زهـراست

چــادر او کـسـای او در حـشـر            خوشه چینِ صف جزا زهراست

نطق او خط به خطِّ قـرآن است            حـرف ما بعـد ربّـنـا زهـراست

آنکه با ناله می‌رسـد از عـرش            هر شب جمعه کـربلا زهراست

تــه گـودال، آســمــان لــرزیــد            صاحب حزن این صدا زهراست

او که می‌دیـد چـشم تـار حـسین            از دل تـیر و نیـزه‌ها زهراست

او که با دست و پـا زدن‌هـایش            می‌زند نـالـه پا به پا زهـراست

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیرحسین آکار نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

روزها خـورشید را در آسـمان انداخته            چـادرش را بر سـر کـل جهـان انداخته

حرز بازوبند حیدر بوده پس با این حساب            چارچوب قـلعه را با یک تکان انداخته


چونکه ناموس خودش بوده خداوند غیور            نام کـوثـر را ازین رو از اذان انداخـته

رشته‌های چادر زهراست یا اینکه خدا؟            سمت ما از بام عـرشش نردبان انداخته

مُهر تایید ست و بعد از هر نماز ما خدا            ذکـر تـسبـیـحات او را بر زبـان انداخته

تا که تنها زائر زهـرا خودش باشد فقط            پس مزارش را خدا در لامکان انداخته

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شاعرم؛ مثل همیشه، با قلم، در می‌زنم            در بهشتم؛ چون قلم، در وصف مادر می‌زنم

هر شب قدرم، پُر از تقدیر صبحی روشن است            تا دم از آن نـامِ با قـرآن برابـر می‌زنم


مومنم؛ ایمان من، از شوق تسبیحات توست            مـن به یـاد تـو، دم از الله‌اکـبر می‌زنـم

تا شنیدم، مادرم دریای پاکی، مثل توست            بیشتر دارم به اعـماقِ دلم، سر می‌زنم

تا به دست آرم دلت را، از نجف دُر می خرم            نقش دُر را مثل دل، با نام حیدر می‌زنم

از لحد پر می کشم، تا می‌رسی دامن کشان            یاعلی گویان، قدم بر خاک محشر می‌زنم

من بهشتی هم که باشم، قصر میخواهم چه کار            می‌روم چادر کنار حوض کوثر می‌زنم

عاشـق سـاداتم و هـمـراه فـرزنـدان تو            طعـنه بر احـوال نا فـرجام ابتر می‌زنم

تا شبـسـتان حرم، با فاطـمیون می‌روم            سربلندم کرد، سربندی که بر سر می‌زنم

مثل تو، حتی اگر تنها، به میدان می‌روم            مثل تو، حتی میان کوچه، سنگر می‌زنم

نالۀ دلـتـنگی‌ام را، آه مـادر! سالهاست            می‌روم قم، در میان صحن دختر می‌زنم

شاعرم، این است فرقم با یتیم و با اسیر            من فقیری با وقارم، با قلم، در می‌زنم

: امتیاز